|یکـــ جـرعـه نــور|
random-hadisحدیث تصادفی
سخنی از بهشت

۱۸ مطلب با موضوع «جرعه های بندگی» ثبت شده است


دست ها رو دور دهن گذاشت

و از دور با صدای بلند به او گفت؛

تو برو

بگرد دنبال خوشبختی،

من میروم دنبال بندگیم،

هرجا برسیم

پیروزی

با من

است.

خدایا

نشاطم رو بگیر

نشانه ام بده!

چه کنم نشاط

بی نشانه ات را.

اعتکاف

آن چند روزی ست

که خدای ما

فراخوان

بندگی سر میدهد!

و ما قرار بود،

سراسیمه،

سرمایه

گذاری

کنیم.

معتکف کیست؟

بنده ایست

که دربدر

سراغ

خدایش را میگرفت!

به او

آدرس مسجد،

در ماه رجب رو دادن.

طعم

بندگی،

تجربه

نمیشود،

مگر

با اعتکاف.


اعتکاف یعنی؛

تمام

من

دربند،

بندگی ست.

عید فطر یعنی
پایان یک ماه تمرین برای
یک سال مسابقه.
ای نفس
یازده ماه امور
دست تو
یک ماه هم
بسپار دست من.

در این ماه

دعاهای زیادی

وارد شده

اما دعای بالینی

این ماه ابو حمزه ثمالی ست.

چقدر با تو                             

به خدا رسیدن

آسان می شود.

عمل خوب کرد
از تو
مرتب شدن امور
با خدا.
خدایا این روزها تمرین میکنم
تا خوشحال کردنت
عادتم شود.