|یکـــ جـرعـه نــور|

لبخند مجنون :

روزی مجنون از سجاده شخصی

عبور میکرد مرد نماز را شکست و

گفت:مردک درحال رازونیاز باخدا بودم

تو چگونه این رشته را بریدی.

مجنون لبخندی زد و

گفت:عاشق بنده ای هستم

وتو را ندیدم،تو عاشق خدایی و

مرا دیدی .......



نوشته شده توسط علی عزیزی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
|یکـــ جـرعـه نــور|
random-hadisحدیث تصادفی
سخنی از بهشت
روزی مجنون از سجاده شخصی

عبور میکرد مرد نماز را شکست و

گفت:مردک درحال رازونیاز باخدا بودم

تو چگونه این رشته را بریدی.

مجنون لبخندی زد و

گفت:عاشق بنده ای هستم

وتو را ندیدم،تو عاشق خدایی و

مرا دیدی .......

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">